خانه » عکس پروفایل غمگین » عکس پروفایل و عکس نوشته درمورد بی تفاوت بودن با متن

عکس پروفایل و عکس نوشته درمورد بی تفاوت بودن با متن

عکس پروفایل و عکس نوشته درمورد بی تفاوت بودن با متن عکس نوشته درمورد بی تفاوت بودن به همراه شعر ، در واقع شامل جملات و عکس پروفایل های متن دار زیبا و عاشقانه ای با مضمون درد و دل کردن است ، چرا که گاهی دلمان از کسانی که نسبت به ما در طول زندگی بی تفاوت می شوند ، میگیرد ، چیزی شبیه با سرد شدن تدریجی و آهسته ی یک رابطه ! در ادامه ی مطلب شاهد این آلبوم باشید...


________  پروفایل ________دنیای بی تفاوت بی انتهای بی... قصه شروع می شود از یک خدای بی... من خسته ام...خسته از این درد های گیج از زخم های کاری این آدمای بی... وقتی که پشت سر به شما اخم می کنند باید که دل نبست به همین خنده های بی... تقسیم می شوند به بد و بد تر و بدک این گرگ های وحشی برّه نمای بی... «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند...»* لعنت بر این گوشه ی چشم شمای بی... دنیای بی تفاوتتان را نخواستم اصلاً نخواستم که در این ناکجای بی.. بی تفاوت بی سرانجام پابه پای صورتکهای خیالی می روم تا انتهای کوچه های گیج و مبهم تا سرم در یک تماس درد آنی می خورد بر سطح دیواری که آنجا نیست با خودم می گویم ازتکرار بی پاسخ گرچه انسانم ولی احساس وهمی با خودم دارم نمی دانم که هستم نیستم یا چیستم ای تارو پود لحظه های بعد نمی دانم کجایم یا چرا یم در سکوت خاک نمی دانم........ بیچاره دلم... صدای قدمهای تو را تاب نیاورد به خود لرزید و فروریخت تو شنیدی صدای ریزش دیوار دلم را اما بی تفاوت از کنار احساسم که زیر آوار مانده بود گذشتی... دلواپس گاو لاغر همسایه ایم گربه ی خودمان در پستو حریص بوی نان است پر وانه ای به گرد شمع می رقصد و میچرخد و گر میگیرد ...... بی تفاوت شده ایم شاید حق با دیگران است چشمانم بارانیست انقدر که می تواند دریاچه را نجات دهد راه میروم بی تفاوت از نفسهای هرزه ام زمان تبدار عبور هر روز من است دیگر فرصت فکر کردن به آنچه که از من گذشت نیست در لابه لای زمستانی غریب ، فریبِ بوی بهار را خورده ام چقدر حضورم سنگین است سیاه پوش ادعای ( دموکراسیم) لال و دلبریده از دلواپسیهایم من وافسانه ای به نام آزادی ، تنهاییم با قلبی که فقط به تپیدن عادت کرده ،قلم میزنم . هنگامی که جبه ی درویش بر چتر زرین سایه می افکند کودکی معصومیتش را در آغوش می فشرد و با وحشت به چا ربندی می نگرد که مردمانش دچار طاعون بی تفاوتی شده اند و پنده های اشکش،را پای حوض میهمان ماهی تنهایی اش می کند من زنی را می بینم که آرزوهایش را بر صحن چمن حک می کند مردی که تنها ره آوردش از جان کندن روزانه سبدی از شرمندگی ست برای اهل خانه و در این میانه خدا فروشانی که هیمه ی تر می فروشند و جام بر سنگ می زنند بی آنکه سراغی از معرفتی که در گنجه ی روانشان خاک می خورد بگیرند زمستان که ترک بردارد خواهم ریخت به روی بهار. چه تفاوتی دارد برف های تو خواب رفته باشد یا پاهای کلاغ. من گرم شده بودم. همه جا شایعه است؛ "عشق ونفرت".... تا به هرجا کجا عشقی است؛ به دنبالش نفرت!! اما امروز که روبروی آینه ی، گرد گرفته ی خاطراتمان؛ ازچهره برداشتم این نقاب تنفرم را، چیزی ندیدم جزبی تفاوتی.... از امروز من اینگونه شایعه خواهم کرد: "عشق و بی تفاوتی" تا به هرکجا عشقی است، به دنبالش بی تفاوتی..... دل من متنفر نبود زتو، هرچه که بود؛ فقط تظاهر بود بدان.... پشت آن صورتک تنفر، چیزی نبود جز؛ تا ابد نبود تو،نخواستن و دیگرمهم نبودن،نبود تو...... خدایا ببین دستم کجاست... زیر دستم همین نقطه ی تپنده ، قلبم را ببین.. فقط کمی آرامتر از همیشه می زند.. فکر کنم قلبم هم دچار بی تفاوتی شده.. ________ عکس پروفایل ________ عکس پروفایل درمورد بی تفاوت بودن با متن عکس نوشته درمورد بی تفاوت بودن با متن

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*